دانلود رمان هنوزم همونم اثر زهرا ارجمند نیا
دانلود رمان هنوزم همونم با لینک مستقیم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم
نام رمان: #هنوزم_همونم
ژانر: #عاشقانه
نویسنده: #زهرا_ارجمند_نیا
خلاصه:
زمان چیز عجیبیست… گذر ثانیه هایی که به آنی متولد میشوندو به آنی میمیرند… قدرت ماورایی دارد… میتواند یک انسان راببرد یکی دیگر را بیاورد… یکی راعاشق کند دیگری را فارق… یکی را بزرگ کند و دیگری را کوچک… میتواند یکی را جوان کند و دیگری را پیر… یکی را… زمان میتواند خیلی چیزهارا عوض کند… اما تو خوب مرا نگاه کن… به چشمانم… به قلبم… و به لرزش دستانم… زمان حریف قدری بود اماتغییرم ندادمن هنوز هم همان آدمم... زیر باران با چترچندرنگ راه میروم… عاشق موسیقی و کافه گردی و قهوه های تلخم… عاشق بوی عطر سردوگس صبر کن حرفهایم تمام نشده… چیزهای دیگری هم با من از گذشته مانده که زمان نتوانست با خودش ببرد..اینجاست… در این چمدان… دربسته نگاه کن چمدانم پر است از عشق چون من هنوز هم عاشقت هستم با شنیدن اسمت دستانم میلرزدو با استشمام عطرت پاهایم زمین میخورد… من هنوز هم همانم به سبکی…
roman jadid آثار فریده بانو خواندن آنلاین رمان احساس اشتباهی دانلود جلد دوم رمان کاتیا دختر ارباب دانلود رمان دانلود رمان اجتماعی دانلود رمان احساس اشتباهی pdf دانلود رمان احساس اشتباهی آیفون دانلود رمان احساس اشتباهی از رمان باز دانلود رمان احساس اشتباهی از فریده بانو دانلود رمان احساس اشتباهی اندروید دانلود رمان اربابی دانلود رمان ایرانی دانلود رمان عاشقانه رمان رمان احساس اشتباهی جلد دو کاتیا دختر ارباب رمان پیشنهادی رمان فریده بانو رمان های فریده بانو شخصیت های رمان احساس اشتباهی فریده بانو رمان نویس فریده بانو نویسنده رمان کاتیا دختر ارباب جلد دوم کانال رمان احساس اشتباهی لیست رمان های فریده بانو لینک دانلود رمان احساس اشتباهی متن کامل رمان احساس اشتباهی موضوع رمان احساس اشتباهی
دانلود رمان احساس اشتباهی برای پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان احساس اشتباهی: عاشقانه ، اربابی ، اجتماعی
نویسنده رمان: فریده بانو
تعداد صفحات: ۷۹۲
“این رمان جلد دوم رمان کاتیا دختر ارباب می باشد”
رمان احساس اشتباهی
خلاصهای از رمان : میگم ساینا عمه فیروزه یادته؟
– آره، چند سال پیش رفتن اتریش…
– ده سال پیش که عمه رفت اتریش ما ۱۵ سالمون بود.
– رهام و پرهام هم تقریبا هم سن ما بودن…
– چه روزای خوبی بودن…
– خوب حالا چی شد یاد اونا افتادی؟
– مامان اینا دیشب می گفتن عمه شاید بیاد، میگم چطوره یکم پسرعمه هارو اذیت کنیم؟
– چطوری!؟
– مثلا تو جای من به رهام پیام بده، منم جای تو به پرهام…
بخشی از متن رمان احساس اشتباهی
روی تخت چوبی مادرجون که زیر تاک انگور کنار باغچه قرار داشت با هلنا دراز کشیدیم، هردو خسته و کوفته تازه از سرکار اومدیم خانه عزیز…
هوای تیرماه گرم و طاقت فرساست…
– وای چقدر گرمه…
– آره واقعا خیلی، هلاک شدم.
صدامو انداختم رو سرم: عزیز جون چی شد اون هندوانه تگریت؟
– اوی یابو بیار پایین اون صدای گوش خراشتو، کر شدم.
یکی زدم تو بازوی هلنا…
– درد، ادب داشته باش یابو چیه؟
– چشم عزیزم لطفا کمتر عرعر کن…
– هلنا!!
– وای، الان خودت گفتی ادب داشته باش.
یک نسیم خنکی وزید دستمو دراز کردم و یک خوشه انگوری که تازه داشت پخته میشد چیدم، یک حبه انگور انداختم در دهانم، هلنا دستشو دراز کرد چند حبه انگور یک جا انداخت تو دهانش…
– مال من بوداااا…
– من و تو نداریم که عشقم.
– جمع کن بابا این بساط عاشقی رو…
– میگم ساینا…
– هوم بگو…
– مرض هوم چیه؟ بگو جانم، نفسم…
– هلنا تو باز سیمات قاطی کرده.
هلنا غش غش خندید که باعث شد منم بخندم، بین خنده گفتم:
– چی می گفتی دختر؟
هلنا جدی شد و گفت…
امین منصوری,باز باران با ترانه دوران دبستان MP3 با کیفیت 320,دانلود آهنگ باز باران با صدای محمدرضا صادقی,دانلود آهنگهای امین منصوری,دانلود آهنگهای کوچه بازاری,دانلود آهنگهای کودکانه,دانلود آهنگهای محمدرضا صادقی,دانلود آهنگهای ناصر چشم آذر,دانلود آهنگو سرود باز باران با صدای امین منصوری و گروه سرود,دانلود ترانه باز باران,دانلود فایل صوتی شعر باران چهارم ابتدایی,دانلود نماهنگ باز باران با صدای گروه کودکان به سرپرستی ناصر چشم آذر,شعر باز باران دوران دبستان سروده کیست ؟,شعر باز باران سروده گلچین گیلانی در کتاب سال چهارم دبستان,گلچین گیلانی,متن شعر باز باران با ترانه همراه با 3 فایل صوتی,متن شعر قدیمی باز باران سروده گلچین گیلانی,مجدالدین میرفخرایی,محمدرضا صادقی,ناصر چشم آذر
دانلود آهنگ خاطرهانگیز باز باران با ترانه از خوانندگان مختلف با متن شعر و پخش آنلاین
عنوان آهنگ : باز باران
خوانندگان : امین منصوری و گروه کودکان، محمدرضا صادقی، گروه کودکان به سرپرستی ناصر چشم آذر
نوع آهنگ : کودکانه
فرمت فایل : MP3 و MP4
یکی از زیباترین و به یادماندنیترین اشعار دوران ابتدایی برای ایرانیان شعر باز باران با ترانه سروده دکتر مجدالدین میرفخرایی متخلص به گلچین گیلانی است. این شعر ماهیت توصیفی داشته و دارای زبانی بسیار ساده و کوچه بازاری و بیشتر برای کودکان و نوجوانان است. از این شعر زیبا آهنگ، ترانه، سرود و نماهنگهای فراوانی ساخته شد .
متن شعر قدیمی باز باران سروده گلچین گیلانی در کتاب سال چهارم دبستان
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
گردش یک روز دیرین
خوب و شیرین
توی جنگل های گیلان
کودکی ده ساله بودم
شاد و خرم
نرم و نازک چست و چابک
با دو پای کودکانه
می دویدم همچو آهو
می پریدم ازلب جوی
دور میگشتم ز خانه
می شنیدم از پرنده
داستان های نهانی
از لب باد وزنده
رازهای زندگانی
بس گوارا بود باران
وه چه زیبا بود باران
می شنیدم اندر این گوهر فشانی
رازهای جاودانی
پندهای آسمانی
بشنو از من کودک منپ
یش چشم مرد فردا
زندگانی خواه تیره خواه روشن
هست زیبا هست زیبا هست زیبا
دانلود داستان کوتاه تلنگری برای مرگ نودهشتیا
نام داستان: تلنگری برای مرگ
نویسنده: مرضیه علیشاهی کاربر انجمن نودهشتیا
ژانر: اجتماعی
هدف: نشان دادن قصه های واقعی از زندگی های پر فراز و نشیب، بردباری ها و فداکاری های سرشار از رنج و درد های بی شمار است.
مقدمه:
گاهی یواشکی خواب تو را می بینم.
یواشکی نگاهت می کنم.
پنهانی دلم برای نگاه خاصت تنگ می شود.
اما تو دیگر نیستی، بار سفر بسته ای از این دنیا.
و من چقدر هنوز؛ در رخت خوابت تو را نوازش می کنم.
پیشنهاد ما
رمان تیغ گناه | یاسمن رضایی کاربر انجمن نودهشتیا
رمان درستش میکنم | کاربر انجمن نودهشتیاMaaRRYYaaM
بخشی از داستان
خلاصه:
داستان همسری نمونه، پدری مهربان که زندگی ایده عالی را در کنار فرزندانش شروع می کنند. اما اتفاقی نا خوشایندی منجر به دیوانگی هردویشان می شود. آن اتفاق چه بوده که سلسله ی صمیمی خانواده را برهم زد؟ یک عشق قدیمی؟ نه!
اتفاق ناخوشایندی که هیچ گاه آمدنش را خبر نمی دهد و روزی به خاطر یک سهل انگاری ممکن است برای هر یک از ما اتقاق می افتد!
نکته: قابل توجه خواننده های عزیز، این یک داستان کوتاهه نه یک رمان و اینکه داستان واقعیه و هیچ یک از موضوعات بر اساس خلاقیت نیست!
?
آروم چشمهام رو باز کردم که با وجود نور زیاد داخل اتاق، مجبور شدم دوباره ببندمشون. به آرومی همون کار رو انجام دادم. با دیدن آرمان که با چشمانی سراسر شور و اشتیاق به من خیره شده بود، لبخند روی لب های خشکم نشست.
متقابلا لبخند گرمی به صورتم پاشید و با خنده گفت:
– دختره مون حالش خوبه عزیزم!
دست سردم رو توی دست های گرم و پر حرارتش گرفت.
قطره اشکی از گوشهی چشمم جاری شد. چقدر منتظرت بودم دخترکم.
بی قرار لب زدم.
– کجاست؟
صدای مامان از کنارم بلند شد.
– میآرنش عزیز دلم، نگران نباش. یه نوهی خوشگلی دارم که نگو. چشمهاش رنگ چشم های خودت سبزه. جوری با اون چشمهای جنگلیش بهت خیره میشه
پیامک جدید سیزده بدر تبریک سیزده بدر پیامک سیزده , تاریخچه سیزده بدر , متن تبریک سیزده بدر , تبریک سیزده بدر , اس ام اس سیزده بدر, sms سیزده بدر, اس ام اس سیزده بدر 13۹۹ , سیزده بدر ,
متن تبریک سیزده بدر ، ۹۹ رسمی + پیام تبریک ۱۳ بدر + کپشن عاشقانه سیزده بدر همگی در .امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
این چه رسمی ست ؟
چه کس گفته چنین :با گره سال خود آغاز کنیم ؟
از هزاران گره مانده به راه
تو بیا تا گره ای باز کنیم !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بهار پیوندی دوباره، با سرآغاز حیات و جوشش است.
دگربار زندگی و بالندگی؛ و این خود تلنگری است
در آغاز هر سال، برای حرکتی دوباره در مسیر کمال؛
نمادی است برای تغییر از انفعال به تکاپو؛
جلوهای از سرسبزی بیرونیست
که نشاط و سرزندگی درونی را در پی خواهد داشت.
آرزوی من برای شما سلامتی و سرزندگی و سربلندی.
عید نوروز بر شما مبارک.
باز هم سیزده سال نو از راه رسید
باز هم شادی و سر زندگی از راه رسید
آنجا که شمایید اگر ابری نیست
تندی بپرید بیرون که اصلا جا نیست…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مُشتی پَر است، او،
اما بهاران؛
بر بالِ خود دارد پرستو
نوروز ۹۹ مبارک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
عید نوروز مبارک
بیشتر بخوانید : جمله تنهایی کوتاه ، جملات ناب و غمگین و کوتاه تنهایی و دلتنگی
گلان فصل بهاران هفته بی
زمان وصل یاران هفته بی
غنیمت دان وصال لاله رویان
که گل در لاله زاران هفته بی
عید نوروز مبارک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باز کن پنجره را
که بهاران آمد
که شکفته گل سرخ،
به گلستان آمد.
نوروز ۹۹ مبارک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گره ۱۳ از زندگیت باز شود
نغمه عشق به آهنگ دلت ساز شود
سوسن و سنبل و مریم همه تقدیم شما
این بهار و صد بهارت با گل آغاز شود.
سیزده بدر مبارک
ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست
دریاب که هفتهی دگر خاک شده ست
می نوش و گلی بچین که تا در نگری
گل خاک شده ست و سبزه خاشاک شده ست
(با آرزوی روزی شاد در کنار طبیعت)…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سالی پر از مهر
و محبت و نیکنامی
برایت آرزومندم.
پیشاپیش سال نو مبارک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگرهرسین ِامسالت
به سرتاجی پرازگل زد
اگرتقدیرت ازنحسی
به سمت ِروشنی پل زد
به تن کن رخت ِخوشبختی
نگوباورنمیکردم
که من خوداین سعادت را
برایت آرزوکردم..
مردان قبیله سرخ پوست از رئیس جدید می پرسند :
آیا زمستان سختی در پیش است ؟
رئیس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت ، جواب میده :
برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید .
بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه میگه :
آقا امسال زمستان سردی در پیشه ؟
- اینطور به نظر میاد
پس رئیس به مردان قبیله دستور میده که بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه
یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه میگه :
شما نظر قبلیتون رو تایید میکنید ؟
- صد در صد!
رئیس قبیله به همه افراد دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع کردن هیزم بیشتر
صرف کنند،بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه میگه :
آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟
- بگذار اینطور بگم،سردترین زمستان در تاریخ معاصر !
رئیس : از کجا میدونید ؟
- چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارند هیزم جمع میکنند!
خیلی وقت ها خودمان مسبب وقایع اطرافمان هستیم ...
یه روز یه زن و مرد ماشینشو تصادف ناجوری میکنه و هر دو ماشین به شدت داغون میشند،
ولی هر دو نفر سالم میمونند . وقتی که از ماشینشون پیاده میشند و صحنه تصادف رو میبینند ،
مرد میگه :
- ببین چیکار کردی خانم ! ماشینم داغون شده !
-آه چه جالب ، شما یه مرد هستید !
-بله ، چطور مگه ؟
- چقدر عجیب ! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملا سالم هستیم!
-منظورتون چیه؟
- این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینجوری با هم ملاقات کنیم و آشنا بشیم !
مرد با هیجان زیادی میگه :
- اوه بله ف کاملا موافقم! این حتما نشونه خوبیه!
زن دوباره نگاهی به ماشین میکنه و میگه :
- یه معجزه دیگه ! ماشین من کاملا داغون شده ولی این بطری مشروب کاملا سالمه !
این یعنی اینکه باید این آشنایی رو جشن بگیریم!
- بله بله ، حتما همینطوره ! کاملا موافقم!
زن در بطری رو باز میکنه و به طرف مرد تعارف میکنه،مرد هم بطری رو تا نصف سر میکشه و
برمیگردونه به زن.
ولی زن در بطری رو میبنده و دوباره بر میگردونه به مرد!
مرد با تعجب میگه :
- مگه شما نمینوشین؟
زن با شیطنت خاصی میگه :
- نه عزیزم ، فکر کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!